"خدایا! تو را شکر میکنم که مرا با درد آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم، و به ارزش کیمیایی درد پی ببرم، و «ناخالصی»های وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواستههای نفسانی خود را زیر کوه غم و درد بکوبم، و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس کشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پی ببرم و موجودیت خود را حس کنم."
دکتر چمران
حسرت و زاری که در بیماری است
وقت بیماری همه بیداری است
هرکه او بیدارتر پر دردتر
هرکه او آگاهتر رخ زردتر
پس بدان این اصل را ای اصلجو
هرکه را درد است او برده است بو
نظرات دیگران ( ) |
این کلام خدا خطاب به مؤمنان است وعجب کلامی حیرت آور که در وادی منطق کفر کامل است چرا که آیا خدا هم نیاز به یاری ما دارد ؟ این کلام خدا جز در وادی عشق عرفانی فهم نمی شود و لذا همه مفسران اهل کلام و اخباری از تفسیر این سخن طفره رفته اند .
یک انسان چگونه می تواند خداوند را یاری دهد ؟ این همان عهدی است که خداوند در بدو خلقت از آدم گرفته است . این سخن نشان میدهد که امر هدایت دارای ذاتی تماماً عاشقانه است . هدایت و تعالی بشر امری متقابل است و از ذات رابطه بر می خیزد . این حقیقت فقط در رابطه بین مراد و مرید قابل تحقق و تصدیق می باشد . چرا که مراد مظهر خدا بر روی زمین است برای مرید. و این همان تجلّی امامت است در درجات . اگر امام خلیفه خدا بر روی زمین است پس بقول علی (ع) به مثابۀ عرش خداست و میزبان او در تن خویش است .
امام خاصه در عصر آخرالزمان که عصر غیبت است مظهر کمال فقر و تنهائی و بیکسی می باشد . و مرید بمیزانی که مرادش را یاری می دهد خدایش را می یابد و نهایتاً دیدار میکند همانطور که مولوی در شمس دیدار نمود وبانی اسلام ایرانی شد .
خداوند در هیکل امام نشسته و دست نیاز بسوی مؤمنان دراز کرده و می گوید : یاری کنید مرا تا یاری کنم شما را . این یاری همان یاری در ظهور است و بدین معناست که : یاری دهید مرا تا آشکار شوم . ظهور خدا از هیکل بشر : اینست شکل راز هدایت و خلقت و انسانیّت . و آنچه که عشق عرفانی نامیده می شود.
استاد علی اکبر خانجانی
نظرات دیگران ( ) |
درشب حادثه تسبیح دعا گم شده است
فالگیری که کف غرقه بخونم را دید
گفت احساس در آیین شماگم شده است
ابرهامان چه عقیمند وبارانی نیست
باد در همهمه ی دود هواگم شده است
زخم در حنجره بی هلهله فریاد مزن
درخم دره که پژواک صدا گم شده است
دوست دارم که از این دایره پرواز کنم
که در این سختی افکار خدا گم شده است
نظرات دیگران ( ) |
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: من آورنده (و رساننده) شما به حوض (کوثر) هستم
خدایا ما را در این دنیا از محبان و منتظران راستین حضرت قرار ده و شفیعمان در سرای دیگر
نظرات دیگران ( ) |
بسم الله الرحمن الرحیم
الله ولی الذین ءامنو یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفرو اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلماتاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون .
خدای بنده نواز!
مرا ببخش،که در عمر رفته بد کردم. مرا نگر،که همه اشکم و همه دردم.
ودر شبان سیاه با چراغ های سرشک- به جستجوی تو در«کوی توبه »میگردم.
ای خدا!ای رازدار بندگان شرمگینت.ای توانائی که بر جان و جهان فرمانروایی.
ای خدا!ای همنوای ناله ی پروردگانت.زین جهان،تنها تو با سوز دل من آشنایی
نظرات دیگران ( ) |
غـــــــــــم دل با که بگویم که مرا یارى نیست
جز تـــــــــو اى روحِ روان، هیچ مددکارى نیست
غم عشق تو به جان است و نگویم به کسى
که در این بــــــــادیه غمزده، غمخوارى نیست
راز دل را نتوانــــــــــــــــــم به کسـى بگشایم
که در این دیــــــــــــر مغان رازنگهدارى نیست
ساقى، از ساغـــــر لبـــــریز ز مـــى دم بـربند
که در این میکـــــده مىزده، هشیارى نیست
درد من، عشق تــــــو و بستر من؛ بستر مرگ
جز تواَم هیچ طبیببــــــى و پــــــرستارى نیست
لطف کن، لطف و گـــــــذر کن به سر بـــالینم
که به بیمــــــــــارى من جان تو، بیمارى نیست
قلـــــــــم ســـــرخ کشم بر ورق دفتر خویش
هان که در عشق من و حُسن تو، گفتارى نیست
نظرات دیگران ( ) |
خدایا دمیدن روحت در من حقا همچون دمیدن در نی است
چرا که دمیدن در نی را دو مقصود است.
اول تکلم نی حرف دل را و دوم اینکه نی یعنی نیستی و با این دمیدن او نیز هست می شود.
ومن نیز (این جسم ) اینگونه ام .
با دمیدن روح خود در من هم هستم کرده ای هم آنچنان به آتش عشقت هستیم سوخته ای که هر لحظه در یادت
می سوزم و می نالم که الحق ….
تو این جان عاشق به من داده ای
نظرات دیگران ( ) |
امام باقر علیهالسلام :
مَثَلُ الْحَریصِ عَلَى الدُّنْیا مَثَلُ دودَةِ القَزِّ: کُلَّمَا ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلى نَفْسِها لَـفّـا کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُروجِ حَتّى تَموتَ غَمّا؛
حریص به دنیا، همانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود مىتند، خارج شدن از پیله بر او سختتر مىشود، تا آنکه از غصه مىمیرد.
کافى، ج 2، ص 316، ح 7.نظرات دیگران ( ) |
مهدی جان
حاصل عمر صرف شد،در طلب وصال تو
با همه سعی اگر به خود-ره ندهی چه حاصلم؟!
نظرات دیگران ( ) |
سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
عمریست پریشان ز پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چو آینه خود کرده ی حیرانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکر خند لبش جان نسپردم
شرمنده ی جانان ز گران جانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هرچند " امین" بسته ی دنیا نیم امادلبسته ی یاران خراسانی خویشم
حضرت ایت الله خامنه ای (مدظله العالی)
نظرات دیگران ( ) |