السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه ی وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
نظرات دیگران ( ) |
باغبان در باغ بود و باغ را آتش زدند
باغ را اندرمیان لاله ها آتش زدند
هست و بود مرتضی یک لاله بود آن هم سوخت
یعنی آنکه هرچه بود از مرتضی آتش زدند
نظرات دیگران ( ) |
نظرات دیگران ( ) |
یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
نظرات دیگران ( ) |
حضرت زهرا سلام الله:
از پدرم رسول خدا(ص)درباره مردان و زنانى که در نمازشان سستى و سهل انگارى مى کنند، پرسیدم.
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردى که در امر نماز، سستى و سهل انگارى داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مى گرداند:1ـ خداوند، برکت را از عمرش مى گیرد،2ـ خداوند، برکت را از رزق و روزى اش مى گیرد،3ـ خداوند، سیماى صالحین را از چهره اش محو مى کند،4ـ هر کارى که بکند بدون پاداش خواهد ماند،5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد،6ـ برایش بهره اى از دعاى صالحین نخواهد بود،7ـ ذلیل خواهد مُرد،8ـ گرسنه جان خواهد داد،9ـ تشنه کام خواهد مرد، به طورى که اگر با همه نهرهاى دنیا آبش دهند، تشنگى اش برطرف نخواهد شد،10ـ خداوند، فرشته اى را برمى گزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد،11ـ قبرش را تنگ گرداند،12ـ قبرش تاریک باشد،13ـ خداوند فرشته اى را برمى گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد، در حالى که خلایق به او بنگرند،14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گیرد،15ـ و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابى دردناک باشد.
نظرات دیگران ( ) |
مهدی جان ما را ببخش...
ما را ببخش شوق تمنا نداشتیم
در سینه ها برای شما جا نداشتیم
دیروز را به بازی تکرار باختیم
طرحی برای بردن فردا نداشتیم
ما چشمهای منتظر و خیس خویش را
هرگز به راه امدنت وا نداشتیم
شوقی که از زمین و زمینی رها شویم
چیزی که ماه داشت .... که ماها نداشتیم
هم صخره ها به سینه ما دست رد زدند
هم روی بازگشت به دریا نداشتیم
نظرات دیگران ( ) |
امام صادق علیهالسلام :
لَسْتُ اُحِبُّ اَنْ اَرَى الشّابَّ مِنْـکُمْ اِلاّ غادیاً فى حالَیْنِ : اِمّا عالِماً اَوْ مُتَعَلِّما ، فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَرَّطَ ، فَاِنْ فَرَّطَ ضَیَّعَ ، وَ اِنْ ضَیَّعَ اَثِمَ ، وَ اِنْ اَثِمَ سَـکَنَ النّارَ وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدا بِالْحَقِّ
امام صادق علیهالسلام :دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببینم : دانشمند یا دانشاندوز . اگر جوانى چنین نکند ، کوتاهى کرده و اگر کوتاهى کرد ، تباه ساخته و اگر تباه ساخت ، گناه کرده است و اگر گناه کند ، سوگند به آن کس که محمّد صلىاللهعلیهوآله را به حق برانگیخت ، دوزخنشین خواهد شد .
امالى طوسى ، ص 303، ح 604
نظرات دیگران ( ) |
یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
سیل اشکم راه بینائی گرفت
بند بندم عطر زهرائی گرفت
عشق را از فاطمه آموختم
چشم بر دست کبودش دوختم
دست او صدها گره وا می کند
دست او والله غوغا می کند
دست او مشکل گشای عالم است
روی آن جای لبان خاتم است
دست او دنیای احسان و صفاست
دست او مشکل گشای مرتضی است
حیف شد آن دست را دشمن شکست
با غلاف تیغ اهریمن شکست
گویمت از قصه شهر نبی
از شرار آتش و بیت علی
درد بود و آتش و افسردگی
یاس یود و سیلی و پژمردگی
آه بود و ناله و بغض گلو
پهلوئی بودو لگدهای عدو
در میان کوچه آن دنیا پرست
راه را بر مادر سادات بست
گویمت سر بسته در آن کوچه ها
فاطمه گم کرد راه خانه را
آه ای مجنون زبان در کام گیر
لب فرو بند و کمی آرام گیر
نظرات دیگران ( ) |
چرخ گردون به فریب و به فسون می گردد
عشق بر پاشنه آتش و خون می گردد
دشمنان حمله به فرهنگ و به دین آوردند
رهزنان در ره ما باز کمین آوردند
نکند غیرت و مردانگی از ما ببرند
دین ما را به یکی وعده دنیا ببرند
نکند جبهه و پیکار فراموش کنیم
نکند عزت و ایثار فراموش کنیم
نکند یاد شهیدان خود از یاد بریم
نزد بیدادگران ناله و فریاد بریم
نکند دست ز دامان ولی برداریم
علم از دست علمدار ولی برداریم
نکند خانه نشین حیدر کرار شود
باز هم فاطمه بین در و دیوار شود
نکند صلح حسن باز مکرر گردد
با لب تشنه گل فاطمه پرپر گردد
آی مردم حذر از جور و جفایی دیگر
آی مردم حذر از کربو بلایی دیگر
ترسم اینست ز راه شهدا برگردیم
یا ز راه خلف روح خدا برگردیم
ترسم اینست افق در نظرم تیره شود
ترسم اینست عدو بر شرفم چیره شود
ترسم اینست عدو خرم و سرمست رود
شرف و غیرت و مردانگی از دست رود
ترسم اینست شغالان پی پیکارآیند
و زخون شهدا جمله طلبکار آیند
ترسم اینست که دکان ریا باز شود
ترسم این است که جنگ جمل آغاز شود
آی مردم نکند ناله ز تاثیر افتد
فرج مهدی موعود به تاخیر افتد
گر علی مظهر حق آمده تردید چرا؟
ور که باطل به فریب آمده تایید چرا؟
نکند مردم دنیا زده تمجید شوند
و ابوذر صفتان رانده و تبعید شوند
نکند نزد خداوند سر افکنده شویم
یا که نزد علی و فاطمه شرمنده شویم
نکند فضل بدست امده بر باد رود
بین ما و شهدا فاصله ایجاد شود
ننگمان باد که یکباره ز ره برگردیم
سبب غربت و مظلومی رهبر گردیم
وای بر ما که اگر واسطه ی ننگ شویم
با جفا و ستم کوفه هماهنگ شویم
ره ما راه حسین است خدا می داند
عشق همراه حسین است خدا می داند
سر ما مست حسین است خدا می داند
دل ما دست حسین است خدا می داند
چاره اینست که امروز بسیجی بشویم
وارث خون شهیدان دوعیجی بشویم
چاره اینست قدم در ره مولا بزنیم
و به دامان ولی دست تولا بزنیم
نظرات دیگران ( ) |